0

قصاید و قطعات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۱۰
چهارشنبه 11 فروردین 1395  3:16 PM

ای مرد سفر در طلب زاد سفر باش

بشکن شبهٔ شهوت و غواص درر باش

از سیرت سلمان چه خوری حسرت و راهش

بپذیر و تو خود بوذر و سلمان دگر باش

هر چند که طوطی دلت کشتهٔ زهرست

آن زهر دهان را تو همه شهد و شکر باش

چون تو به دل زهر شکر داری از خود

زهر تن او گردد تو مرد عبر باش

در مکهٔ دین ابرههٔ نفس علم زد

تو طیر ابابیل ورا زخم حجر باش

نمرود هوای خانهٔ باطن و ز بت آگند

او رفت سوی عید تو در عیش نظر باش

گر خلق جهان ابرههٔ دین تو باشد

تو بر فلک سیرت ایشان چو قمر باش

آن کس که مر ایوب ترا گرم غم آورد

تو دیدهٔ یعقوب ورا بوی پسر باش

ور دیو ز لا حول تو خواهی که گریزد

از زرق تبرا کن و با دلق عمر باش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها