0

قصاید و قطعات سنایی غزنوی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۸۳
چهارشنبه 11 فروردین 1395  3:14 PM

مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید

به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید

چو روزگار فرو بست تو از آن مندیش

که آنگهی که بباید گشاد بگشاید

چو بسته‌های زمانه گشاده خواهد گشت

چنان گشاید گویی که آن چنان باید

وگر نیاز برد نزد همچو خویشتنی

از آن نیاز اسیر و ذلیل باز آید

چو اعتقاد کند گر کسش نیاید هیچ

خدای رحمت پس آنگهیش بنماید

به دست بنده زحل و ز عقد چیزی نیست

خدای بندد کار و خدای بگشاید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها