0

غزلیات سلمان ساوجی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۳۵
سه شنبه 10 فروردین 1395  3:40 PM

ای پسر نیستی ز هستی به

بت پرستی ز خودپرستی به

چون ز خود می‌رهاندت مستی

هوشیارا ز هوش مستی به

اجلم کند پای را دو سه گام

پیش دارد که پیش دستی به

از بلندی چو باز خواهی گشت

سوی پستی، مقام پستی به

با خود آ تا خداپرست شوی

ور خود از دست خود برستی به

در همه حالتی خوش است آری

ذوق مستی، وی الستی به

در هوا تیز رو مشو، چون برق

که درین ره چو باد سستی به

ای سرشته ز آب و گل آگه

نیستی کز فرشته هستی به

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها