0

غزلیات سلمان ساوجی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۳۵
سه شنبه 10 فروردین 1395  3:30 PM

کار شد تنگ برین دل، خبر یار کنید

دوستان! بهر خدا، چاره این کار کنید

سیل عشق آمد و این بخت گران خواب مرا

گر خبر نیست ازین واقعه، بیدار کنید

اثری کرد هوا در من و بیمار شدم

به دو چشمش که علاج من بیمار کنید

هیچمان از طرف کعبه چو کاری نگشود

بعد از این روی به میخانه خمار کنید

کافران تا به چنین حسن بتی را بینند

به چه رو روی به سوی بت فرخار کنید؟

در رخش آنچه من ای مدعیان می‌بینم

گر ببینید شما، همچو نی اقرار کنید

در جمال و رخ او ای مه و مهر ارنگرید

هر دو چون سایه سجودی پس دیوار کنید

می به چشم خوشش آورده‌ام اقرار مباد

که به سلمان نظر از دیده انکار کنید!

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها