0

قطعات سلمان ساوجی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعه شمارهٔ ۱۵۲
سه شنبه 10 فروردین 1395  2:45 PM

محیط کوه و قار آفتاب ابر عطا

که آسمان بزرگی و اختر دادی

رسوم ظلم و قوانین عدل در عالم

به تیغ و کلک تو برداشتی و بنهادی

ز دست خیل سخایت که عادت کان کرد

نشسته دست گهر در حصار پولادی

خدایگانا یکبارگی بیفتادم

ز ضعف حال و تو با حال من نیفتادی

کنون زمانه که شاگرد رای توست مرا

ز درگه تو جدا می‌کند به استادی

ز خانه‌های عناکب خلل پذیرتر است

مرا سزای اقامت ز سست بنیادی

قبول کرده ازین بنده کش کنی آزاد

به جان خواجه که دیشب نخفتم از شادی

پس از غلامی ده ساله گشته‌ام راضی

به بندگیت به یک سطر خط آزادی

بسان سوسن اگر بنده را کنی آزاد

به صد زبان کنم از بندگیت آزادی

همیشه تا که جهان و جهانیان باشند

پناه و پشت جهان و جهانیان بادی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها