شمارهٔ ۳ - حقه لعل
سه شنبه 10 فروردین 1395 2:01 PM
طره از چهره براند از که آن زلف سیاه
در سپیدی عذار تو اثر پیدا کرد
به فدای گل رخسار تو با دام که او
فستقی دایرهای گرد شکر پیدا کرد
هر سحر داد به بوی سر زلف تو به باد
نافه مشک که به صد خون جگر پیدا کرد
روز رخسار تو تا با شب زلفت بنشست
در جهان قاعده شام و سحر پیدا کرد
بود نا یافت میان تو ولیکن کمرت
چست بر بست میان را کمر و پیدا کرد
چشم سر مست تو چون بخت من اندر خواب است
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.