0

غزلهای رهی معیری

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

سوزد مرا سازد مرا
دوشنبه 9 فروردین 1395  4:31 PM

ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند

بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند

زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم

غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند

نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد

با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند

سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا

وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند

بستاند ای سرو سهی! سودای هستی از رهی

یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها