0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۱۱
دوشنبه 2 فروردین 1395  2:24 PM

ای پسر دامن اهل قدم از دست مده

ورت از دست بر آید کرم از دست مده

چون کسی نیست که با او نفسی بتوان برد

برو و همدم خود باش و دم از دست مده

در فنا محو شو و گنج بقا حاصل کن

بگذر از ملک وجود و عدم از دست مده

شادی وصل اگرت دست نخواهد دادن

هجر را باش و سر کوی غم از دست مده

اگر از توبه و سالوس ندامت داری

با ندیمان بسر آر و ندم از دست مده

خرقه از پیرمغان گیر و گرت دست دهد

کنج بتخانه و روی صنم از دست مده

چون یقینی که همه ملکت جم بر بادست

پشت پائی بزن و جام جم از دست مده

یار اگر طالب درد تو بود درمان چیست

از دوا روی بتاب و الم از دست مده

گر چه آن خسرو خوبان ندهد داد کسی

خاک برسر کن و پای علم از دست مده

وگر از پای فتادی و نشد کارت راست

آن سر زلف پر از پیچ و خم از دست مده

چون شدی معتکف کعبه قربت خواجو

در طواف آی و حریم حرم از دست مده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها