0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۸۰۷
دوشنبه 2 فروردین 1395  2:24 PM

ای لبت خنده بر شراب زده

چشم من بر رهت گلاب زده

شب مه پوش و ماه شب پوشت

طعنه بر ابر و آفتاب زده

هر شبی جادوان بابل را

چشم مست تو راه خراب زده

خط سبز تو از سیه کاری

باز نقشی دگر بر آب زده

هر دمم آن عقیق شورانگیز

نمکی بر دل کباب زده

گنج لطفی و چون توئی حیفست

خیمه بر این دل خراب زده

لعل ساقی نگر بوقت صبوح

آب برآتش شراب زده

مطرب نغمه ساز پرده‌سرای

چنگ در پردهٔ رباب زده

جان خواجو به آتش بار

شعله در آبگون حجاب زده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها