0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۸۴
دوشنبه 2 فروردین 1395  2:22 PM

ای چراغ دیدهٔ جان روی تو

حلقهٔ سودای دل گیسوی تو

صد شکن بر زنگبار انداخته

سنبل زنگی وش هندوی تو

مهره با هاروت بابل باخته

نرگس افسونگر جادوی تو

شیر گیران پلنگ پیلتن

صید روبه بازی آهوی تو

طره‌ات نعلم بر آتش تافتست

زان شدم شوریده دور از روی تو

شادی آن هندوی میمون که او

می‌تواند گشت همزانوی تو

از پریشان حالی و آشفتگی

در گمانم این منم یا موی تو

هر که را با می پرستان سرخوشست

خوش بود پیوسته چون ابروی تو

از سرشکم پای در گل می‌رود

ورنه بیرون رفتمی از کوی تو

آنکه دل در بند یکتائیت بست

کی گشادی یابد از پهلوی تو

ز ا برویش خواجو بیک پی گوشه گیر

کان کمان بیشست از بازوی تو

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها