0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۶۶
دوشنبه 2 فروردین 1395  2:19 PM

هر زمان آهنگ بیزاریش بین

عهد و پیمان وفاداریش بین

گر ندیدی نیمشب در نیمروز

گرد ماه آن خط زنگاریش بین

زلف مشکین چون براندازد رخ

روز روشن در شب تاریش بین

حلقه‌های جعدش از هم باز کن

نافه‌های مشک تاتاریش بین

آن لب شیرین شورانگیز او

در سخنگوئی شکر باریش بین

چشم مخمورش که خونم می‌خورد

گر چه بیمارست خونخواریش بین

این که خود را طره‌اش آشفته ساخت

از سیه کاریست طراریش بین

بار غم گوئی دلم را بس نبود

درد تنهائی بسر باریش بین

چارهٔ خواجو اگر زور و زرست

چون ندارد زور و زر زاریش بین

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها