غزل شمارهٔ ۷۱۸
دوشنبه 2 فروردین 1395 1:47 PM
ای چشم تو چشمبند مستان
روی تو چراغ بت پرستان
بادام تو نقل میگساران
عناب تو کام تنگدستان
مرجان تو پرده دار لؤلؤ
ریحان تو خادم گلستان
رخسار تو در شکنج گیسو
رخشنده چو شمع در شبستان
سرنامهٔ حسن یا خطست این
عنوان جمال یا رخست آن
ای شمع مریز اشک خونین
گریه چه دهی بیاد مستان
صد جامه دریدهام چو غنچه
بر زمزمهٔ هزار دستان
سرخاب قدح تهمتنانرا
از پای در آورد بدستان
خواجو دهن قرابه بگشای
وز لعل پیاله کام بستان
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.