0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۷۷
دوشنبه 2 فروردین 1395  1:41 PM

کیست که با من حدیث یار بگوید

بهر دلم حال آن نگار بگوید

پیش کسی کز خمار جان بلب آورد

وصف می لعل خوشگوار بگوید

وز سر مستی به نزد باده گساران

رمزی از آن چشم پرخمار بگوید

لطف کند وز برای خاطر رامین

شمه‌ئی از ویس گلعذار بگوید

ور گذری باشدش بمنزل لیلی

قصهٔ مجنون دلفگار بگوید

دوست مخوانش که رخ ز دوست بتابد

یار مگویش که ترک یار بگوید

باد بهار از چمن بشنعت بلبل

باز نیاید اگر هزار بگوید

با گل بستان فروز روی تو خواجو

باد بود هر چه از بهار بگوید

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها