0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۶۰۶
دوشنبه 2 فروردین 1395  1:40 PM

هرگه که ز خرگه بچمن بار دهد گل

نرگس نکند خواب خوش از غلغل بلبل

ای خادم یاقوت لب لعل تو لؤلؤ

وی هندوی ریحان خط سبز تو سنبل

تا کی کند آن غمزهٔ عاشق کش معلول

در کار دل ریش من خسته تعلل

گر نرگس مستت نکند ترک تعدی

چندین چه کند زلف دراز تو تطاول

شرح شکن زلف تو بابیست مطول

کوتاه کنم تا نکشد سر به تسلسل

آن صورت آراسته را بیش میارای

کانجا که جمالست چه حاجت بتجمل

محمل مبر از منزل احباب که ما را

یکدم نبود بار فراق تو تحمل

المغرم یستغرق فی البحر غریقا

واللائم کالنائم فی الساحل یغفل

هر لحظه که خاموش شود ماه مغنی

از مرغ صراحی شنوم نعره که قل قل

ای آنکه جمال از رخ زیبای تو جزویست

غمهای جهان جزو غم عشق تو شد کل

بر باد هوا باده مپیمای که خواجو

از مل نشود بی خبر الا بتامل

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها