0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۵۷۸
دوشنبه 2 فروردین 1395  1:39 PM

طفل بود در نظر پیر عشق

هرکه نگردد سپر تیر عشق

دل چه بود مخزن اسرار شوق

جان که بود شارح تفسیر عشق

هر که ندارد خبری از سماع

کی شنود زمزمهٔ زیر عشق

دم بدم از گوشهٔ میدان جان

می‌شنوم نعرهٔ تکبیر عشق

دایهٔ فطرت مگر آمیختست

خون من سوخته با شیر عشق

تیغ مکش بر سر مقتول مهر

دام منه بر ره نخجیر عشق

ترک خرد گیر که تدبیرعقل

عین جنونست بتقریر عشق

دست من و سلسلهٔ زلف یار

پای من و حلقهٔ زنجیر عشق

سالک مجذوب دلم در سلوک

از نظر تربیت پیر عشق

نرگس جادوی تو دیدن بخواب

فتنه بود خاصه بتعبیر عشق

آب زر از چهرهٔ خواجو برفت

از چه ز خاصیت اکسیر عشق

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها