0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۶۲۵
دوشنبه 2 فروردین 1395  1:36 PM

چو نام تو در نامه‌ئی دیده‌ام

به نامت که بردیده مالیده‌ام

بیاد زمین بوس درگاه تو

سرا پای آن نامه بوسیده‌ام

ز نام تو وان نامهٔ نامدار

سر بندگی بر نپیچیده‌ام

جز این یک هنر نیست مکتوب را

و گرهست یاری من این دیده‌ام

که آنها که در روی او خوانده‌ام

جوابی ازو باز نشنیده‌ام

قلم چون سر یک زبانیش نیست

از آن ناتراشیده ببریده‌ام

ولی اینکه بنهاد سر بر خطم

ازو راستی را پسندیده‌ام

زبانم چو یارای نطقش نماند

زبانی ز نی بر تراشیده‌ام

بیا ای دبیر ار نداری مداد

سیاهی برون آور از دیده‌ام

چو زلف تو شوریده شد حال من

ببخشای برحال شوریده‌ام

سیه کرده‌ام نامه از دود دل

سیه روتر از خامه گردیده‌ام

چو خواجو درین رقعه از سوز عشق

بنی آتشی تیز پوشیده‌ام

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها