0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۵۹۴
دوشنبه 2 فروردین 1395  1:27 PM

زهی زلفت شکسته نرخ سنبل

گلستان رخت خندیده برگل

رسانده خط بیاقوت تو ریحان

کشیده سر ز کافور تو سنبل

عروسی را که او صاحب جمالست

چه دریابد گرش نبود تحمل

چو ریش خستگانرا مرهم از تست

مکن در کار مسکینان تغافل

اگر گل را نباشد برگ پیوند

چه سود از نالهٔ شبگیر بلبل

بجانت کانکه برجان دارم از غم

نباشد کوه سنگین را تحمل

اگر عمر منی ایشب برو زود

وگر جزو منی ای غم برو کل

چو از زلفش بدین روز اوفتادم

تو نیز ای شب مکن بر من تطاول

خوشا آن بزم روحانی که هر دم

کند مستی ببادامش تنقل

منه عود ای بت خوش نغمه از چنگ

که ساغر بانگ می‌دارد که غلغل

بزن مطرب که مستان صبوحی

ز می مستند و خواجو از تامل

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها