0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۵۳۰
دوشنبه 2 فروردین 1395  1:21 PM

برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز

باغ رخسارت پر از گلنار می‌یابم هنوز

دوش می‌گفتی که چشم ناتوانم خوشترست

خوشترست اما منش بیمار می‌یابم هنوز

تا نپنداری که بنشست آتش منصور از آنک

سوز عشقش همچنان از دار می‌یابم هنوز

از سرشک چشم فرهاد ای بسا لعل و گهر

کاین زمان در دامن کهسار می‌یابم هنوز

همچو خسرو جان شیرین باختم در راه عشق

لیک در دل حسرت دلدار می‌یابم هنوز

ماه کنعانم برفت از کلبهٔ احزان ولی

عکس رویش بر در و دیوار می‌یابم هنوز

اول شب بود کان یار از شبستانم برفت

وز نسیم صبح بوی یار می‌یابم هنوز

جز نسیمی کان به چین زلف او بگذشت دوش

دامنش پر نافهٔ تاتار می‌یابم هنوز

گر چه خواجو شد مقیم خانقاه اما مدام

خلوتش در خانه خمار می‌یابم هنوز

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها