0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۷۲
دوشنبه 2 فروردین 1395  12:36 PM

ایکه از باغ رسالت چو تو شمشاد نخاست

کار اسلام ز بالای بلندت بالاست

شکل گیسوی و دهان تو بصورت حامیم

حرف منشور جلال تو بمعنی طاهاست

شب که داغ خط هندوی تو دارد چو بلال

دلش از طره عنبرشکنت پر سود است

زمزم از خجلت الفاظ تو غرق عرقست

مروه از پرتو انوار تو در عین صفاست

هر که او مشتریت گشت زهی طالع سعد

وانک در مهر تو چون ماه بیفزود بکاست

پیش آن سنبل مشکین عبیر افشانت

سخن نافهٔ تاتار نگویم که خطاست

در شب قدر خرد با خم گیسویت گفت

«ایکه از هر سر موی تو دلی اندرو است

از تو موئی بجهانی نتوان دادن از آنک

«یک سر موی ترا هردو جهان نیم بهاست »

قطره‌ئی بخش ز دریای شفاعت ما را

کاب سرچشمهٔ مهرت سخن دلکش ماست

در تو بستیم بیک موی دل از هر دو جهان

که بیک موی تو کار دو جهان گردد راست

مکن از خاک درخویش جدا خواجو را

که بود خاک ره آنکس که ز کوی تو جداست

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها