0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۷
دوشنبه 2 فروردین 1395  12:33 PM

ای کرده ماه را از تیره شب نقاب

در شب فکنده چین بر مه فکنده تاب

مشک است یا خط است یا شام شب نمای

ماه است یا رخ است یا صبح شب نقاب

با سرو قامتت شمشاد گو مروی

با ماه طلعت خورشید گو متاب

ای برده آب من زان لعل آبدار

وی بسته خواب من زان چشم نیم‌خواب

چون آتش رخت برد آبروی من

زان آب آتشی بر آتشم زن آب

زلف تو بر رخت شام است برسحر

عشق تو در دلم گنج است در خراب

ای سرو سیمتن صبح است در فکن

در جام آبگون آن آتش مذاب

خادم! بسوز عود، مطرب! بساز چنگ،

بلبل! بزن نوا، ساقی! بده شراب

صوفی چو صافئی درد مغان بنوش

خواجو چو عارفی روی از بتان متاب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها