0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۱
دوشنبه 2 فروردین 1395  12:33 PM

ساقی سیمبر بیار شراب

مطرب خوش نوا بساز رباب

مست عشقیم عیب ما مکنید

فاتقوا الله یا اولی الالباب

عقل چون دید اهل میکده را

گفت طوبی لهم و حسن مب

بی گل روی او چرا یکدم

نشود چشم من تهی ز گلاب

همچو خالش که دید در بستان

باغبانی نشسته بر سر آب

چشم او جز بخواب نتوان دید

گر چه بی او خیال باشد خواب

لب و گفتار و زلف و عارض اوست

باده و شکر و شب و مهتاب

همچو چشمش کسی نشان ندهد

جادوئی مست خفته در محراب

در غریبی شکسته شد خواجو

آن غریب شکسته را دریاب

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها