0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۴
دوشنبه 2 فروردین 1395  12:31 PM

مگذار مطرب را دمی کز چنگ بنهد چنگ را

در آبگون ساغر فکن آن آب آتش رنگ را

جام صبوحی نوش کن قول مغنی گوش کن

درکش می و خاموش کن فرهنگ بی‌فرهنگ را

عامان کالانعام را در کنج خلوت ره مده

الا ببزم عاشقان خوبان شوق شنگ را

ساقی می چون زنگ ده کائینهٔ جان منست

باشد که بزداید دلم ز آئینه جان زنگ را

پر کن قدح تا رنگ زرق از خود فرو شویم به می

کز زهد ودلق نیلگون رنگی ندیدم رنگ را

آهنگ آن دارد دلم کز پرده بیرون اوفتد

مطرب گر این ره میزند گو پست گیر آهنگ را

فرهاد شورانگیز اگر در پای سنگی جان بداد

گفتار شیرین بی سخن در حالت آرد سنگ را

آهوی چشمت با من ار در عین روبه بازی است

سر پنجهٔ شیر ژیان طاقت نباشد رنگ را

خواجو چو نام عاشقان ننگست پیش اهل دل

گر نیک‌نامی بایدت در باز نام و ننگ را

خواجو چو این ایام را دیگر نخواهی یافتن

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها