0

غزلیات خواجوی کرمانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳
دوشنبه 2 فروردین 1395  12:31 PM

ای صبح صادقان رخ زیبای مصطفی

وی سرو راستان قد رعنای مصطفی

آئینهٔ سکندر و آب حیات خضر

نور جبین و لعل شکر خای مصطفی

معراج انبیا و شب قدر اصفیا

گیسوی روز پوش قمرسای مصطفی

ادریس کو معلم علم الهی است

لب بسته پیش منطق گویای مصطفی

عیسی که دیر دایر علوی مقام اوست

خاشاک روب حضرت اعلی مصطفی

بر ذروه دنا فتدلی کشیده سر

ایوان بارگاه معلای مصطفی

وز جام روح‌پرور ما زاغ گشته مست

آهوی چشم دلکش شهلای مصطفی

خیاط کارخانهٔ لو لاک دوخته

دراعه ابیت ببالای مصطفی

شمس و قمر که لولوی دریای اخضرند

از روی مهر آمده لالای مصطفی

خالی ز رنگ بدعت و عاری ز زنگ شرک

آئینه ضمیر مصفای مصطفی

کحل الجواهر فلک و توتیای روح

دانی که چیست خاک کف پای مصطفی

قرص قمر شکسته برین خوان لاجورد

وقت صلای معجزه ایمای مصطفی

روح الامین که آیت قربت بشان اوست

قاصر ز درک پایه ادنی مصطفی

در برفکنده زهره بغلطاق نیلگون

از سوک زهر خوردهٔ زهرای مصطفی

گومه بنور خویش مشو غره زانک او

عکسی بود ز غره غرای مصطفی

بر بام هفت منظر بالا کشیده‌اند

زین چار صفه رایت آلای مصطفی

خواجه گدای درگه او شو که جبرئیل

شد با کمال مرتبه مولای مصطفی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها