شمارهٔ ۱۳
دوشنبه 2 فروردین 1395 11:15 AM
شروان به باغ خلد برین ماند از نعیم
کز باغ خلد نوبر نعما رسد مرا
دارای دار ملکت او شاه مشرق است
کانواع نعمت از در دارا رسد مرا
دریاست شاه و من چو گیا تشنهٔ امید
کز دست شاه تحفهٔ دریا رسد مرا
شروان به فر اوست شرفوان و خیروان
من شکر گوی خیر و شرف تا رسد مرا
امسال پنجم است کز آنجا بیامدم
هر روز روزی نو از آنجا رسد مرا
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.