0

قصاید خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۸۶ - در تحقیق و وعظ و ذکر صفای صبح
دوشنبه 2 فروردین 1395  10:22 AM

آوازهٔ رحیل شنیدم به صبح‌گاه

با شبروان دواسبه دویدم به صبح‌گاه

با بختیان همت و با پختگان درد

راه هزار ساله بریدم به صبح‌گاه

رستم ز چار آخور سنگین روزگار

در هشت باغ عشق چریدم به صبح‌گاه

دیدم که گنج خانهٔ غیب است پیش روی

پشت از برای نقب خمیدم به صبح‌گاه

کردم ز سنگ ریزهٔ ره توتیای چشم

تا آنچه کس ندید بدیدم به صبح‌گاه

کشتم به باد سرد چراغ فلک چنانک

بوی چراغ کشته شنیدم به صبح‌گاه

بسیار گرد پردهٔ خاصان برآمدم

آخر درون پرده خزیدم به صبح‌گاه

هر شرب سرد کرده که دل چاشنی گرفت

با بانگ نوش نوش چشیدم به صبح‌گاه

خورشید خاک شد ز پی جرعه یافتن

آن دم که جام جام کشیدم به صبح‌گاه

زان جام جم که تا خط بغداد داشتی

بیش از هزار دجله مزیدم به صبح‌گاه

نتواند آفتاب رفو کردن آن لباس

کاندر سماع عشق دریدم به صبح‌گاه

امروز سرخ روئی من دانی از چه خاست

زان کاتش نیاز دمیدم به صبح‌گاه

خاقانی مسیح سخن را به نقد عمر

دوش از درخت باز خریدم به صبح‌گاه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها