0

قصاید خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۸۸ - قصیده
دوشنبه 2 فروردین 1395  9:44 AM

نه راحت دمی همدمی می‌کند

نه محنت زمانی زمان می‌دهد

قرار جهان بر جفا داده‌اند

مرا بیقراری از آن می‌دهد

دو نیمه کنم عمر با یک دلی

که از نیم جنسی نشان می‌دهد

همه روز خورشید چون صبح‌دم

به امید یک جنس جان می‌دهد

فلک زین دو تا نان زرد و سپید

همه اجری ناکسان می‌دهد

به خوش کردن دیگ هر ناکسی

به گشنیز دیگ آن دو نان می‌دهد

مرا چشم درد است و گشنیز نیست

تو را توتیا رایگان می‌دهد

مگو کاسمان می‌دهد روزیم

که روزی ده آسمان می‌دهد

فلک خاک بیزی است خاقانیا

که روزیت ازین خاکدان می‌دهد

خود او را همین خاکدان است و بس

کز این می‌ستاند بدان می‌دهد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها