0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۷۹
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:14 PM

از بوالعجبی هردم رنگ دگر آمیزی

عیسی نه‌ای و روزی صد رنگ برآمیزی

ده رنگ دلی داری با هر که فراز آئی

یک‌رنگ شوی حالی چون آب و درآمیزی

هردم جگرم سوزی گر زلف به کار آری

نه مشک خلل گیرد چون با جگر آمیزی

صد زهر بیامیزی و در کام دلم ریزی

چون نوش کنم زهر ز آن صعب‌تر آمیزی

خود کژدم زلفت را زهری است که جان کاهد

حاجب نبود گر تو زهری دگر آمیزی

از یک نظر تنها، دل باخته‌ام با تو

جان بازم اگر لطفی با آن نظر آمیزی

گر هیچ شبی ز آن لب تسکین دلم سازی

از دیده گلاب آرم تا با شکر آمیزی

شعر تر خاقانی چون در لبت آویزد

گوئی که همی آتش با آب درآمیزی

قصد در خسرو کن تا چشم سعادت را

از گرد رکاب او کحل‌البصر آمیزی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها