0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۴۰۱
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:14 PM

باز از نوای دلبری سازی دگرگون می‌زنی

دیر است تا در پرده‌ای از پرده بیرون می‌زنی

تا مهره وامالیده‌ای کژ باختن بگزیده‌ای

نقشی که در کف دیده‌ای نه کم نه افزون می‌زنی

آه از دل پر خون من زین درد روز افزون من

هر شب برای خون من رای شبیخون می‌زنی

خاقانی از چشم و زبان شد پیش تو گوهرفشان

تو عمر او را هر زمان کیسه به صابون می‌زنی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها