0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۸۸
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:13 PM

ماهی که مه از قفای او بینی

خورشید ز روی و رای او بینی

جوزا کمر کلاه او یابی

گردون گرهٔ قبای او بینی

عاشق‌تر و زارتر ز من یابی

آن سایه که در قفای او بینی

او خود نزید برای ما هرگز

جان کندن ما برای او بینی

اندر دل سنگ اگر نشان جوئی

هم سوختهٔ هوای او بینی

با این همه گنج‌های پر معنی

خاقانی را گدای او بینی

از لب بفرست شربت وصلی

ای یار اگر شفای او بینی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها