0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۷۱
یک شنبه 1 فروردین 1395  6:12 PM

گرنه تو ای زود سیر تشنهٔ خون منی

با من دیرینه دوست چند کنی دشمنی

هست یقینم که من مهر تو را نگسلم

نیست در ستم که تو عهد مرا نشکنی

در طلب خون من قاعده‌ها می‌نهی

در ره امید من قافله‌ها می‌زنی

بر پی دو نان شوی از سر دون همتی

باز مرا ذم کنی از سر تر دامنی

دست به شاخ جفا از پی آن برده‌ای

تا رگ عمر مرا بیخ ز بن برکنی

گرنه مستمند دشمن خاقانیم

بهر چه گفتنم که تو دوست عزیز منی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها