غزل شمارهٔ ۳۴۰
یک شنبه 1 فروردین 1395 6:11 PM
تاطرف کلاه برشکستی
قدر کله قمر شکستی
در حلق دلم فتاد زنجیر
تا حلقهٔ زلف برشکستی
زان زلف شکسته عاشقان را
صد کار به کار درشکستی
درد دل ما به بوسه بردی
و آوازهٔ گلشکر شکستی
حلقهٔ در اختیار ما را
چندان بزدی که درشکستی
خاقانی را ز غیرت عشق
ناله همه در جگر شکستی
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.