0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۰۵
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:27 PM

خیال روی توام غم‌گسار و روی تو نه

به هر سوئی که کنم راه، راه سوی تو نه

خیال تو همه شب ره به کوی من دارد

اگرچه بخت مرا رهنما به کوی تو نه

دریغ کاش تو را خوی چون خیال بدی

که خرمم ز خیال تو و زخوی تو نه

دل من آرزوی وصل می‌کند چه کنم

که آرزوی من این است و آرزوی تو نه

مرا به نوک مژه غمزهٔ تو دعوت کرد

بخورد خونم و گفتا برو که خوی تو نه

به بوئی از تو شدم قانع و همی دانم

که هیچ رنگ مرا از تو جز که بوی تو نه

هزار جوی هوس رفته است در دل تو

که هیچ آب غم من روان به جوی تو نه

ز جستجوی تو حیرت نصیب خاقانی است

تو کیمیائی و او مرد جستجوی تو نه

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها