0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۳۰۷
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:27 PM

در دستت اوفتادم چون مرغ پر بریده

در پیشت ایستادم چون شمع سر بریده

چشم از تو می بدزدم پیش رقیب گویی

چشم بدم که ماندم از تو نظر بریده

از تیغ بی‌وفایی بینی چو برنشینی

حلق هزار خلقی بر رهگذر بریده

دیدی که تیر غازی مویی چگونه برد

ای تو میان جانم زان زارتر بریده

پیمان مهر بسته هم در زمان شکسته

پیوند وصل داده هم بر اثر بریده

جان من از خیالت در عالم وصالت

هردم هزار منزل راه خطر بریده

در سایهٔ رکابت دلها ببین فتاده

بر پایهٔ سریرت سرها نگر بریده

خاقانی از هوایت در حلقهٔ ملامت

زنجیرها گسسته وز یکدگر بریده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها