0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۱۳
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:21 PM

نه رای آنکه ز عشق تو روی برتابم

نه جای آنکه به جوی تو بگذرد آبم

به جستجوی تو جان بر میان جان بندم

مگر وصال تو را یابم و نمی‌یابم

ز بس که از تو فغان می‌کنم به هر محراب

ز سوز سینه چو آتشکده است محرابم

برای بوی وصال تو بندهٔ بادم

برای پاس خیال تو دشمن خوابم

اگر به جان کنیم حکم برنتابم سر

مکن جفا که جفای تو برنمی‌تابم

کجا توانم پیوست با تو کز همه روی

شکسته چون دل خاقانی است اسبابم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها