0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۶۳
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:19 PM

عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد

احوال دلم باز دگر باره دگر شد

عهدی بد و دوری که مرا صبر و دلی بود

آن عهد به پای آمد و آن دور به سر شد

تا صاعقهٔ عشق تو در جان من افتاد

از واقعهٔ من همه آفاق خبر شد

تا باد، دو زلفین تو را زیر و زبر کرد

از آتش غیرت دل من زیر و زبر شد

در حسرت روزی که شود وصل تو روزی

روزم همه تاریک بر امید مگر شد

بد بود مرا حال بر آن شکر نکردم

تا لاجرم آن حال که بد بود بتر شد

هان ای دل خاقانی خرسند همی باش

بر هرچه خداوند قلم راند و قدر شد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها