0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۲۰۴
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:16 PM

مه نجویم، مه مرا روی تو بس

گل نبویم، گل مرا بوی تو بس

عقل من دیوانهٔ عشق تو شد

بندش از زنجیر گیسوی تو بس

اشک من باران بی‌ابر است لیک

ابر بی‌باران خم موی تو بس

آینه از دست بفکن کز صفا

پشت دست آئینهٔ روی تو بس

رنگ زلفت بس شب معراج من

قاب قوسینم دو ابروی تو بس

طالب ظل همائی نیستم

سایهٔ دیوار در کوی تو بس

آسمان در خون خاقانی چراست

کاین مهم را نامزد خوی تو بس

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها