0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۹۰
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:15 PM

دل پردهٔ عشق توست برگیر

جان تحفهٔ وصل توست بپذیر

تن هم سگ کوی توست دانی

دانم که نیرزدت به زنجیر

گفتی که بجوی تا بیابی

جستیم و نیافتیم تدبیر

در کار دلی که گمره توست

تقصیر نمی‌کنی ز تقصیر

تیری ز قضای بد سبق کرد

آمد دل من بخست بر خیر

آن تیر ز شست توست زیرا

نام تو نوشته بود بر تیر

خاقانی اگرچه هیچ کس نیست

هم هیچ مگو به هیچ برگیر

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها