0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۳۳
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:14 PM

چشم دارم که مرا از تو پیامی برسد

وز می وصل تو لبم بر لب جامی برسد

پخته و صاف اگر می نرسد از تو مرا

گه‌گه از عشق توام دردی جامی برسد

گر رسولان وفا نامه نیارند ز تو

هم به زنهار جفا از تو پیامی برسد

گر نه‌ای در بر من رغم ملامت گر من

هم به سلامت بر من از تو سلامی برسد

برگذر هست مرا ساخته صد دام حیل

ترسم ای دوست تو را پای به دامی برسد

عقلم آواره صفت می‌بدود در پی تو

گر به کویت نرسد هم به مقامی برسد

در طلب وصل لبت گام زند همت من

تا دل خاقانی از او بو که به کامی برسد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها