0

غزلیات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

غزل شمارهٔ ۱۰۵
یک شنبه 1 فروردین 1395  5:09 PM

خوی او از خام‌کاری کم نکرد

سینهٔ من سوخت چشمش نم نکرد

دشمنان با دشمنان از شرم خلق

آشتی رنگی کنند آنهم نکرد

از مکن گفتن زبانم موی شد

او هنوز از جور موئی کم نکرد

روزی از روی خودم چون روی خود

جان غم پرورد را خرم نکرد

سینه‌ام زان پس که چون گوهر بسفت

چون صدف بشکافت پس مرهم نکرد

عشق او تا بر سر من آب خورد

آب خورد جانم الا غم نکرد

در جفا هم جنس عالم بود لیک

آنچه او کرد از جفا، عالم نکرد

خار غم در راه خاقانی نهاد

وز پی برداشتن قد خم نکرد

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها