غزل شمارهٔ ۸۳
یک شنبه 1 فروردین 1395 5:07 PM
فلک در نیکوئی انصاف دادت
سرگردن کشان گردن نهادت
جهان از فتنه آبستن شد آن روز
که مادر در جهان حسن زادت
جهانی نیم کشت ناوک توست
ندیده هیچ کس زخم گشادت
به شام آورد روز عمر ما را
امید وعدهای بامدادت
نهان حال ما نزد تو پیداست
که سهم الغیب در طالع فتادت
ز بس خونها که میریزی به غمزه
شمار کشتگان ناید به یادت
گر از خون ریختن شرمت نیاید
ز رنج غمزه باری شرم بادت
همه در خون خاقانی کنی سعی
نگوئی آخر این فتوی که دادت
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.