0

سبحة‌الابرار از هفت اورنگ جامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

بخش ۲۸ - حکایت حکیم سنائی رحمةالله علیه که وقت وفات این بیت می‌خواند: «بازگشتم از سخن زیرا که نیست»
یک شنبه 1 فروردین 1395  4:38 PM

چون سنائی شه اقلیم سخن

راقم تختهٔ تعلیم سخن

خواست گردون که فرو شوید پاک

رقم هستی‌اش از تختهٔ خاک

بر سر بستر کین افکندش

همچو سایه به زمین افکندش

لب هنوزش ز سخن نابسته

داشت با خود سخنی آهسته

همدمی بر دهنش گوش نهاد

به حدیثش نظر هوش گشاد

آنچه از عالم دل تلقین داشت

بیتکی بود که مضمون این داشت

که: بر اطوار سخن بگذشتم

لیک حالی ز همه برگشتم

بر دلم نیست ز هر بیش و کمی

بجز از حرف ندامت رقمی

زانکه دورست درین دیر کهن

سخن از معنی و معنی ز سخن

سخن آنجا که شود دام‌نمای

صید معنی نشود گام گشای

معنی آنجا که کشد دامن ناز

گفت و گو را نرسد دست نیاز

سخن آنجا که شود تنگ‌مجال

مرغ معنی نگشاید پر و بال

معنی آنجا که نهد پای بلند

از عبارت نتوان ساخت کمند

پایهٔ قدر سخن چون این است

وای طبعی که سخن آیین است

لب فروبند که خاموشی به!

دل تهی کن که فراموشی به!

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها