0

سبحة‌الابرار از هفت اورنگ جامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

بخش ۱۵ - حکایت صبر عیار
یک شنبه 1 فروردین 1395  4:37 PM

بند بر پای، برون آوردند

بر سر جمع، سیاست کردند

شد ز بس چوب، چو انگشت سیاه

لیک بر نمد از او شعلهٔ آه

رخت از آن ورطه چو آورد برون

پیش یاران ز دهان کرد برون،

درم سیم، به چندین پاره

بلکه ماهی شده چند استاره

محرمی کرد سالش کاین چیست؟

بدر کامل شده چون پروین چیست؟

گفت جا داشت در آن محفل بیم

زیر دندان من این درهم سیم

در صف جمع مهی حاضر بود

که بدو چشم دلم ناظر بود

پیش وی با همه بی‌باکی خویش

شرمم آمد ز جزع ناکی خویش

اندر آن واقعه خندان خندان

بس که در صبر فشردم دندان،

زیر دندان درمم جوجو شد

سکهٔ درهم صبرم نو شد

صبر اگر چند که زهر آیین است

عاقبت همچو شکر شیرین است

مکن از تلخی آن زهر خروش

کآخر کار شود چشمهٔ نوش

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها