0

تحفة‌الاحرار از هفت اورنگ جامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

بخش ۱۰ - در اشارت به خاموشی که سرمایهٔ نجات است
یک شنبه 1 فروردین 1395  4:34 PM

نقطهٔ نطق است تو را بر زبان

گشته از آن نقطه زبان‌ات زیان

گر کنی آن نقطه ازین حرف حک

بر خط حکم تو نهد سر ملک

هر که درین گنبد نیلوفری

افکند آوازهٔ نیکوفری

نیکوئی فر وی از خامشی‌ست

خامشی‌اش تیغ جهالت‌کشی ست

گفتن بسیار نه از نغزی است

ولولهٔ طبل، ز بی‌مغزی است

غنچه که نبود به دهانش زبان

لعل و زرش بین گره اندر میان

سوسن رعنا که زبان‌آور است

کیسه‌تهی مانده ز لعل و زرست

منطق طوطی خطر جان اوست

قفل نه کلبهٔ احزان اوست

زاغ که از گفتن‌اش آمد فراغ

جلوه‌گر آمد به تماشای باغ

خست طبع است درین کهنه کاخ

حوصلهٔ تنگ و حدیث فراخ

چرخ بدین گردش و دایم خموش

چرخهٔ حلاج و هزاران خروش

رستهٔ دندانت صفی بست خوش

پیش صف آمد لب تو پرده کش

کرده زبان تیغ پی یک سخن

چند شوی پرده‌در و صف‌شکن

گرچه سخن خاصیت زندگی‌ست

موجب صد گونه پراکندگی‌ست

زندگی افزای، دل زنده را!

ورد مکن قول پراگنده را!

هر نفسی از تو هیولی‌وش است

قابل هر نقش خوش و ناخوش است

گر ز کرم نقش جمالش دهی،

منقبت فضل و کمالش دهی،

بر ورق عمر تو عنوان شود

فاتحهٔ نامهٔ احسان شود

ور ز سفه داغ قصورش کشی،

در درکات شر و شورش کشی،

خامه کش صفحهٔ دین گرددت

میل‌زن چشم یقین گرددت

لب چو گشائی، گرو هوش باش!

ورنه زبان درکش و خاموش باش!

دل چو شود ز آگهی‌ات بهره‌مند

پایهٔ اقبال تو گردد بلند

بر سخن بیهده کم شو دلیر!

تا که از آن پایه نیفتی به زیر

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها