0

مثنویات، تمثیلات و مقطعات پروین اعتصامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

توانا و ناتوان
یک شنبه 1 فروردین 1395  4:09 PM

در دست بانوئی، به نخی گفت سوزنی

کای هرزه‌گرد بی سر و بی پا چه می‌کنی

ما میرویم تا که بدوزیم پاره‌ای

هر جا که میرسیم، تو با ما چه می‌کنی

خندید نخ که ما همه جا با تو همرهیم

بنگر بروز تجربه تنها چه می‌کنی

هر پارگی بهمت من میشود درست

پنهان چنین حکایت پیدا چه می‌کنی

در راه خویشتن، اثر پای ما ببین

ما را ز خط خویش، مجزا چه می‌کنی

تو پای بند ظاهر کار خودی و بس

پرسندت ار ز مقصد و معنی، چه میکنی

گر یک شبی ز چشم تو خود را نهان کنیم

چون روز روشن است که فردا چه می‌کنی

جائی که هست سوزن و آماده نیست نخ

با این گزاف و لاف، در آنجا چه میکنی

خود بین چنان شدی که ندیدی مرا بچشم

پیش هزار دیدهٔ بینا چه می‌کنی

پندار، من ضعیفم و ناچیز و ناتوان

بی اتحاد من، تو توانا چه می‌کنی

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها