0

مثنویات، تمثیلات و مقطعات پروین اعتصامی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

از یک غزل
یک شنبه 1 فروردین 1395  4:07 PM

بی روی دوست، دوش شب ما سحر نداشت

سوز و گداز شمع و من و دل اثر نداشت

مهر بلند، چهره ز خاور نمینمود

ماه از حصار چرخ، سر باختر نداشت

آمد طبیب بر سر بیمار خویش، لیک

فرصت گذشته بود و مداوا ثمر نداشت

دانی که نوشداروی سهراب کی رسید

آنگه که او ز کالبدی بیشتر نداشت

دی، بلبلی گلی ز قفس دید و جانفشاند

بار دگر امید رهائی مگر نداشت

بال و پری نزد چو بدام اندر اوفتاد

این صید تیره روز مگر بال و پر نداشت

پروانه جز بشوق در آتش نمیگداخت

میدید شعله در سر و پروای سر نداشت

بشنو ز من، که ناخلف افتاد آن پسر

کز جهل و عجب، گوش به پند پدر نداشت

خرمن نکرده توده کسی موسم درو

در مزرعی که وقت عمل برزگر نداشت

من اشک خویش را چو گهر پرورانده‌ام

دریای دیده تا که نگوئی گهر نداشت

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها