0

مثنویات ملک‌ الشعرای بهار

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۷۳ - کوشش و امید ترجمه !ز یک قطعه فرانسه
پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:59 PM

جدا شد یکی چشمه از کوهسار

به ره گشت ناگه به سنگی دچار

به‌ نرمی‌ چنین گفت با سنگ سخت‌:

کرم کرده راهی ده ای نیک‌بخت

جناب اجل کش گران بود سر

زدش سیلی وکفت‌: دور ای پسر!

نشد چشمه‌ از پاسخ‌ سنگ‌، سرد

به کندن دراستاد و ابرام کرد

بسی کند وکاوید وکوشش نمود

کز آن سنگ خارا رهی برگشود

زکوشش به‌ هر چیز خواهی رسید

به‌هر چیز خواهی کماهی رسید

بروکارگر باش و امّیدوار

که از یاس جز مرگ ناید به‌بار

گرت پایداربست در کارها

شود سهل پیش تو دشوارها

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها