0

مثنویات ملک‌ الشعرای بهار

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۸ - در سبک عرفان
پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:54 PM

چون رای منازعت نماییم

چنبر از چرخ برگشاییم

از پنجهٔ ما جهان‌، جهان نیست

وز دیدهٔ ما نهان‌، نهان نیست

ما راست به خستگان راهی

ما راست به بستگان کماهی

صد آینهٔ جهان‌نمایی

صد ناخنهٔ گره‌گشایی

در کنج شکستگی نشسته

در بر رخ انتظار بسته

بسته ره پویه، و آسمان پوی

در خانهٔ خویشتن جهانجوی

در دل دو هزار غم نهفته

یک حرف ازآن به کس نگفته

صد ره زده پنج نوبت داد

در هفت اقلیم و چار بنیاد

از دیده طریق دل ببسته

وز اشگ روان به گل نشسته

از بار فراق‌، چفته چون تاک

وآتش زده زآب دیده بر خاک

آنان که دلی چون گنجشان بود

جان‌خستهٔ درد و رنجشان بود

ما نیز قرین درد و رنجیم

لیکن ماریم خود، نه گنجیم

ای گنج‌دلان حکمت‌اندوز

مار افسایان کیمیا توز

ماربم و به مهره خصم خویشیم

جمله سر و بن شرنگ و نیشیم

ماریم و هوای گنج دایم

چون مارگزیده رنج داریم

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها