0

قطعات ملک‌ الشعرای بهار

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۵۴ - نی و بلوط
پنج شنبه 27 اسفند 1394  7:43 PM

از مادر دهر رو شکایت کن

تا از چه تو را بدین نمط زاده

بر من بنگرکه پیکرم چون کوه

پیش صف حادثات استاده

کالای مرا همی برد دهقان

برکتف ستور و پشت عراده

غرید بسی زکبر و استغنا

چو غرش مست ازتف باده

نی گفت ز صد توانگر والا

بهتر یک ناتوان افتاده

من خود نی‌ام و به‌نیستی شاکر

وز محنت هست و نیست آزاده

ناگه بادی قوی وزیدن را

آغاز نمود و نی شد آماده

خم گشت‌و سجود برد نی‌برخاک

چون سجدهٔ زاهدان به سجاده

استاد بلوط پیش باد اندر

چون دیوی دست و پا به‌قلاده

و آخر ز هجوم‌ باد پیچان گشت

و افتاد ز پای‌، سر ز کف داده

بشکست‌وفتادو جان‌به‌مالک داد

لب بسته ز عجز و دیده بگشاده

دیدیم پس از دمی که باد استاد

استاده نی و بلوط افتاده

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها