آتش در ایران
دوشنبه 24 اسفند 1394 1:34 PM
"در ایران آتش را بسیار محترم میداشتند و از این رو عدهای به اشتباه زرتشتیان آتش پرست شناخته شدند. به جز ایرانیان و زرتشتیان پیروان آیینهای دیگر هم کمابیش برای این عنصر ارزش قائلند، چنانکه پیروان بودا آتش را هرگز با فوت کردن خاموش نمیکنند".
"آتش یکی از عناصر چهارگانهی مقدس در ایران باستان و در آیین مزدیسنی محسوب میشود که با آیین و مراسم خاصی در آتشکدهها از آن نگهداری میشده است. بنا بر روایاتی(شاهنامه و سایر منابع) هوشنگ از پادشاهان پیشدادی روزی در کوهستان ناگهان چشمش به ماری سیاه افتاد و پاره سنگی به سمت او پرتاب کرد. از برخورد آن با سنگی دیگر جرقه برجهید و آتش برافروخته شد. هوشنگ به همراهانش گفت که این جرقه فروغی ایزدی است و باید از آن پرستاری کرد. در فرهنگ ایران باستان آتش مردمان پاک را نمیسوزاند و داوری با آتش (ور) برای سنجش راست از دروغ از همین باور سرچشمه می گیرد. چنانکه در داستان سیاوش برای آزمون پاکی٬ او میبایست از آتش میگذشت. هرودوت مینویسد که: ایرانیان به آتش به چشم یک ایزد مینگرند و هرگز آن را آلوده نمیکنند. حضور آتشدان در سنگنگارههای آرامگاه داریوش و در نگارههای تخت جمشید و بر روی سکهها نشاندهندهی نقش این عنصر در ایران باستان است."
"ایرانیان به چهار آخشیج(عنصر) آب، باد، خاک و آتش توجه بسیار داشتند و آنها را میستودند. در این میان آتش بیش از سه دیگر این آخشیجها در میان ایرانیان جای داشت، از اینرو دیگر ملتها گمان بردهاند که خدای اینان آتش است. فردوسی در شاهنامه دربارهٔ باورمندی ایرانیان باستان به آتش چنین میگوید:
نیا را همی بود آیین و کیش
پرستیدن ایزدی بود پیش
نگویی که آتشپرستان بُدند
پرستندهٔ پاک یزدان بُدند
بدان گَه بُدی آتش خوبرنگ
چو مر تازیان راست محراب سنگ
دقیقی درباره توجه به آتش میگوید:
برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زرتشت
بنشین و برافکن شکم قاقم برپُشت
بس کس که ز زرتشت بگردیده دگربار
ناچار کند روی سوی قبلهٔ زرتشت
من سرد نیایم که مرا زآتش هجران
آتشکده گشتهاست دل و دیده چو چرخُشت
گر دست نهم بر دل از سوختن دل
انگِشت شود بیشک در دست من انگُشت"
(منبع: https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D8%AA%D8%B4)
گرچه ویکیپدیا منبع معتبری نیست و از نظر علمی ارزش چندانی ندارد ولی اجمالاً می دانیم که ایرانیان باستان کیش زرتشتی و پیش از آن آیین میترا داشته اند و آتش برایشان نمادی از خداوند بوده است و هنوز هم زرتشتیان احترام ویژه ای برای آتش قائلند. چگونه ممکن است یک زرتشتی یا میترائیست از روی آتش بپرد و با گفتن "زردی من از تو" پلیدیها و رنجوریهایش را به جان آتش بریزد؟! آیا این رسم نوظهوری نبوده است که با تحریف و خرافه پردازی در دوران معاصر و حداکثر در عصر قاجار ابداع شده و هر سال با رنگ و شکل جدیدی خودنمایی می کند؟ چگونه است که عدّه ای اصرار دارند این رفتار بی ریشه را "یک سنّت کهن ایرانی" جا بزنند؟
آیا عامل اصلی آن بدخواهی این افراد است یا بی اطّلاعی آنها از ریشه های فرهنگی و پیشینهء درخشانی که دوست دارند به آن ببالند ولی دقیقاً نمی دانند چیست؟!
پیشنهاد می کنم دوستان روی این پرسش و پاسخ آن تمرکز کنند. شاید برای سال آینده و نسل آینده راهگشا باشیم.
__________________________________________________
__________________________________________________