18- كتاب ده نكته از استاد طاهرزاده
حال آيا متوجّه شدي يعني چه كه گفته شده: روح يا حقيقت انسان در حين استقرار در منزل اصلي خود، در مراتب نازلة خود محدود و محجوب شده تا مرحلهاي كه در واقع از آن حقيقت خبري نيست؟ و آيا معلوم شد يعني چه كه انسان داراي دو چهره است، يكي چهرة قدسي والهي و يكي هم چهرة اسفلسافلي؛ كه در تنزّل بهسوي اسفل سافل، از آن چهرة اصلي نبريده و جدا نشده است.
نفس انسان بين روح – كه مخلوق بيواسطة حق است – و جسم قرار دارد. يعني نه نور محض است، نه ظلمت محض، و به همين جهت هر صفت الهي را به صورت خاص و مبهم دارا است.
به وسيلة نفس يا خيال، مقام عالي وجود و مقام داني وجود به يكديگر ميپيوندد و در مرتبة نفس انساني، نوراني و ظلماني يكي ميشوند. پس به خودي خود نفس يا خيال انسان؛ نه عالي است و نه داني؛ نه روح است و نه جسم، ولي ممكن است در ظلمات دنياي مادي سقوط كند و به مقامي دون مقام انسانيت فرو افتد. چنانچه پيامبر خدا«صلواةاللهعليهوآله» فرمود: « اَلنّاسُ نِيامٌ فَاِذا ماتُوا انْتَبِهُوا» يعني مردم هم اكنون كه در اين دنيا هستند در خواباند و چون مُردند، بيدار ميشوند. پس در حالت اوليه مردم در يك بِيْنابِيْني بهسر ميبرند، مگر اينكه با نور روح، ظلمت خود را از بين ببرند.
4- اگر انسان خود را به كمك تذكرات انبياء از حكم بدن و منزل اسفل آزاد كند، در واقع خود واقعي خود را مي يابد و به اصل خود كه همان مقام روح است نزديك ميشود، به طوري كه حقايق ذات خود را حتي بدون واسطة ملائكه مستقيماً از حق دريافت مي كند.
در ابتدا انسان حقيقت خود را از پشت حجاب ها مي بيند و در انتها اگر همت كند با خود آن ذات روبهروست و رمز و راز تزكيههاي شرعي براي برطرفكردن همين حجابهايي است كه بين او و حقيقت اصلي او پرده شدهاست.
امامصادق(عليه السلام) ميفرمايند:
«وَ اِنَّ روحَ الْمُؤْمِنِ لَاَشَدُّ اِتِّصالاً بِروُحِاللهِ مِنْ اِتِّصالِ شُعاعِ الشَّمْسِ بها»
« حقيقت اين است كه اتصال روح مؤمن به روح خدا، شديدتر است از اتصال شعاع خورشيد به خورشيد».
با شناخت نفس و شناخت وسعت آن، سود و زيان آن درست روشن ميشود و مدارج صعود آن معلوم ميگردد. قرآن در آيه 29 سوره بقره ميفرمايد: « هُوَالَّذي خَلَقَ لَكُمْ ما فِيالاَرْضِ جَميعاً» يعني اي انسان! آنچه در زمين خلق شده همه و همه را براي تو خلق كرديم. پس محور اصلي حركت انسان در مسير نفس اوست و آنچه در خارج از نفس آدمي است از براي انسان خلق شده و ابزار تكامل اوست. كسي كه تمام كوشش خود را براي بيرون از جان خود بهكار برد، مانند كسي است كه تمام كوشش خود را براي شناخت و اصلاح ابزار صرف كرده، ولي فرصتي براي استفاده از آن نيافته، در نتيجه همة عمر خود را بيهوده تلف كردهاست.